ولی ... به نام خالق حضرت حیدر؛ قلم بنویس...
13 رجب همان روزی است که چشمان ظاهربین بشریت شاهد تولد اسدالله الغالب، غالب کل غالب، علی بن ابیطالب، اینچنین خواهد آمد قافیهها و مطالب؛
...
کمی به دور از انصاف است که حتی فکر اجازه فکر کردن به این را داشته باشد که موجدی از جنس خاک ولی با تفاسیری الهی گونه از گذشتهای ازلی تا آیندهای ابدی حضور نداشته و نخواهد داشت.
هر چه قلم میچرخانی، همچون معادلات چند مجهوله به جواب بینهایت میرسی. شاید تا به اینجا نیز قلم ... مولا ببخش ...
آنچه در پی میآید گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری با حوزه حجت الاسلام و المسلمین نجمالدین طبسی، پیرا مون جایگاه امیر مومنان علیه السلام در منابع اهل سنت میباشد.
* کتب اهل سنت سرشار از روایاتی در باب فضایل اهلبیت(ع) علی الخصوص حضرت علی (ع) میباشد. در ابتدای سخن نمونههایی از این دست را بیان بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم.
راجع به فضائل امیرالمؤمنین(ع)، زندگی و سیره ایشان، شرح و بسط نهجالبلاغه، هزاران جلد کتاب نوشته شده است. کتاب "الصحیح من سیرة الامام علی" نوشته علامه جعفر مرتضی در 53 جلد، "موسوعه امام علی" آقای ریشهری در 12 جلد، "موسوعة امام علی" مرحوم قبانچی از خطبای بنام نجف اشرف در 11 جلد، "دانشنامه امام علی" در 12 جلد، "فرهنگ آفتاب" در 10 جلد، "مستند نهجالبلاغه جلالی" در 3 جلد، "مصادر نهجالبلاغه" در 6 جلد، "بهج الصباغة" مرحوم تستری در 14 جلد، "منهاج البراعه" مرحوم سید حبیبالله خوئی متوفای 1314 در 18 جلد، الدیباج الوضی فی الکشف عن اسرار کلام الوصی "شرح نهجالبلاغه" یحیی بن حمزه الحسینی ۶۶۹ - ق ۷۴۹، "شرح فی ظلال نهجالبلاغه" مغنیه در 6 جلد؛ "پیام امیرالمؤمنین" آیتالله مکارم شیرازی در 15 جلد، "شرح ابن ابی الحدید بر نهجالبلاغه" در 20 جلد و ... . اینها را به عنوان نمونه عرض کردم، اگر بخواهیم استقصا کنیم بالغ بر هزاران جلد کتاب است.
در زمینهٔ فضائل امیرالمؤمنین، کتابهای متعددی نوشتهشده است که انعکاس برخورد پیامبر اکرم(ص) با اهلبیت(ع) میباشد. وقتی رسول خاتم(ص) در شان اهلبیت عصمت و طهارت میفرمایند «اللهمّ هؤلآء اهلبیتی؛ اینها خانواده من هستند»]1[. یا اینکه اشاره میکند «حربک حربی، سلمک سلمی ؛ کسی که با اینها بجنگد با من جنگیده است و کسی که با اینها از در سلم وارد شود با من از در سلم واردشده است»]2[.
اهلقلم و نویسندگان از همان روز اول به مقدار توانشان شروع به نوشتن فضائل امیرالمؤمنین کردند و گروهی هم به اربعینیاتروی آوردند.
*آیا پیروان این مذهب، همان گونه که در کتب خودشان پیرامون فضایل حضرت علی(ع) آمده، معتقد هستند؟
قطعاً این گونه است. اهل سنت همچون پیروان مکتب اهلبیت(ع)، به امیرالمؤمنین علی(ع) اعتقاد دارند؛ با این تفاوت که ما ایشان را امام اول میدانیم و آنها به چهارمین امام قائل هستند. اهل تسنن هم به فضائل حضرت معترفاند و برای ایشان احترام فوقالعادهای قائل هستند و هم از نواصب و از دستپروردههای اموی و خوارج رنج میبرند.
پیروان این مذهب نسبت به فضائل اهل بیت(ع) علی الخصوص مولانا امیرالمومنین علی(ع) کتابهای متعددی نوشته و مینویسند. ما "مناقب ابن المغازی" کتاب "فرائد السمطین" آقای جوینی متوفای 730 هجری یا "شواهد التنزیل" حسکانی متوفای 590 در سه جلد، یا کتابهای حاکم نیشابوری مخصوصاً مقدمه کتاب فضائل فاطمه زهرای ایشان را هیچگاه از یاد نخواهیم برد.
*اهل سنت به «اربعین نویسی» یا همان «چهل حدیث» که در روایات به آن سفارش شده، قائل هستند؟
ریشه «اربعین نویسی» به اینجا برمیگردد که پیامبر اکرم(ص) فرمودند، «مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ فَقِیهاً عَالِما؛ هركس به سود امت من چهل حدیث حفظ كند كه در كار دین بدان نیازمندند، خداوند در روز قیامت او را فقیه و دانشمند مبعوث میكند»]3[. این حدیث هم در کتب اهل سنت و هم در کتب شیعه آمده است.
*چند نمونه از این اربعین نویسیها را بیان بفرمایید.
در فضائل اهلبیت(ع) و در خصوص فضائل امیرالمؤمنین(ع) این سنت حسنه در بین مسلمین رایج بوده است، کتابهایی مانند "اربعین" منتجب الدین، علی بن عبیداللّه متوفای 585؛ "اربعون حدیثاً" مرحوم شهید تستری متوفای 997؛ "اربعون حدیث" استر آبادیم متوفای 1263؛ "اربعون حدیث" حیدر قلی معروف به سردار کابلی؛ "اربعون حدیث" مرحوم جزائری؛ "اربعون حدیثاً" مرحوم عمادالدین معاصر خواجه طوسی متوفای 656؛ "اربعون حدیث" امیر جمالالدین صاحب روضة الاحباب؛ "اربعون حدیث" مرحوم فیض کاشانی متوفای 1091؛ "اربعون حدیثاً" مرحوم نیشابوری؛ "اربعون حدیث" شیخ یوسف بن احمد درازی بحرانی متوفای 1286؛ "اربعون حدیثاً" مرحوم پدرم ؛ والد مرحوم بنده، این کتاب را حدود 80 سال قبل نوشتهاند. ایشان این کتاب را در سال 1356 هجری در نجف اشرف نوشتهاند و در انتهای این کتاب خداوند را به علی بن ابیطالب قسم دادهاند که فرزندان محب مولا به ایشان عنایت کند، "أن یرزقنی اولاداً صالحا محبین لک و لعلی بن ابیطالب(ع)". این مطالب را در سالیانی نوشته شد که هنوز ازدواج نکرده بودند و خداوند عزوجل این دعا را در حق ایشان مستجاب کرد. ایشان 9 پسر و 4 دختر داشتند، همه آنها محب و مرید اهلبیت(ع) هستند.
*علاوه بر فضائل نویسی اهلبیت(ع) در کتب اهلسنت، دفاع از این دایره مقدسه نیز دیده میشود؟
اهل سنت راجع به امیرالمؤمنین(ع) کتب متعددی نوشتهاند. حسکانی حنفی متوفای 490 در مقدمه کتاب "شواهد التنزیل" میگوید: انگیزه تألیف این کتاب چنان بود که روزی شنیدم یکی از اساتید در بغداد تبلیغاتی به راه انداخته و ایجاد شبهه میکند که نه تنها سوره "هل أتی" راجع به حضرت علی و حضرت فاطمه نیست بلکه هیچ آیهای در قرآن راجع به این دو بزرگوار نیامده است.
حاکم حسکانی میگوید، جرأت بهتان و دروغگویی این شخص برای من امر شگفتانگیزی بود، منتظر ماندم تا کسی رد شبهه کند ولی متأسفانه خبری نشد. درنتیجه خودم از باب امر به معروف و نهی از منکر قلم به دست گرفتم و شروع به نوشتن این کتاب کردم. کتاب مذکور راجع به آیاتی است که در شأن حضرت علی و دخت پیامبر گزامی اسلام(ص) حضرت زهرا نازل شده است.
وی مستندات را از سوره حمد شروع میکند و 213 آیه و 1163 روایت را در این کتاب جمع آوری مینماید. حتی نسبت به برخی از روایات که شأن نزول آیه است میگوید 5000 طریق دارد.
این عالم مشهور اهل سنت در جلد پایانی کتاب خود میگوید: «قد علقت علی ما وصلت الید إلیه من هذا الباب علی العجلة، حتی أتیت علی کل ما نزل فیهم أو فسر فیهم أو حمل علیه (کذا) وإن کان فی بعض ما أوردت - من الاسناد - لأهل الصنعة مقال، فلم أتضمن شرط الصحیح وکان الغرض تکذیب من أدعی أنه لم ینزل فیهم شئ من القرآن!! فلیعد العاد آیات هذا الکتاب لیقف علی حقیقة البهتان، و علی سورة النصب والشنآن، والله سبحانه (هو) المستعان علی شر الزمان، وأرجو أن الله بفضله وکرمه لا یؤاخذنا بالمسامحة فی الأسانید، والمساهلة (فیها) مع قصد التقرب إلی العترة الفاضلة، وأن یشفعهم فینا ویحشرنا فی زمرتهم کما أکرمنا فی الدنیا بموالاتهم ومحبتهم وهو – عز اسمه - الملی بتحقیق الرجاء، وإجابة الدعاء بمنه، وشرطی علی من بلغه هذا الکتاب من السادة وأتباعهم - إلی آخر الدهر - أن یخصنی بدعواته الصالحة، ویشرکنی فیما یتقرب به من القرب الخالصة، وإنی لأرجو من جماعة من یری عنائی دعا (ء) ه لی بالنجاة من النار ؛ که خلاصه ترجمه گفتار او این است :من این کتاب را باعجله نوشتم، هر چیزی که راجع به امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا(س) بود را نوشتم و سه هدف دارم، اول اینکه کسی را که ادعا کرده در شأن امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا قرآن نازل نشده است تکذیب کنم، دومین هدف من این است که همانطور که امروز محبت ایشان را به ما کرامت کرده است آنها را درقیامت شفیع من قرار دهد ، نکته سوم این است که من با نوشتن این کتاب قصد تقرب به سوی فاطمه س را دارم، اول تکذیب دروغگویان، دوم شفاعت روز قیامت، سوم تقرب به این خاندان».
وی وقتی آیات و فضائل را نقل میکند در مقدمه کتابش میگوید: «کان لعلی بن أبی طالب عشرون ومائة منقبة لم یشترک [معه] فیها أحد من أصحاب محمد صلی الله علیه وآله وسلم و قد اشترک فی مناقب الناس» علی بن ابیطالب 120 ویژگی دارد که احدی از اصحاب پیامبر اکرم در آن فضائل با او شریک نیستند یعنی فضائل خاص و ویژه خود حضرت است بعد میگوید هر یک از صحابه هر فضیلتی داشته باشند علی بن ابیطالب هم با آنها در آن فضیلت شریک است.
*گویا حاکم نیشابوری چنین شاهکاری در مقدمه کتاب خود دارد؟
حاکم نیشابوری متوفای 405، کتابی به نام فضائل فاطمة الزهراء دارد که در مقدمهاش آمده است: «ثم ان زماننا قد خلفنا فی رعاة یتقرب الناس الیهم ببغض آل الرسول صلی الله علیه واله وسلم، والوضع عنهم، فکل من یتوسل فتوسله بذکر الا بما قد نزههم الله عنه، وانکار کل فضیلة تذکر من فضائلهم، والله المستعان علی ذلک، والمسؤول أن یصلی علی محمد النبی واله، وأن یبدلنا بالخوارج خیرا منهم انه ولیه والقادر علیه. ومما حملنی علی تحریر هذه الرسالة أن حضرت مجلسا حضره أعیان الفقهاء والقضاة والامناء من المزکین وغیرهم، وجری بحضرتهم ذکر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه فانتدب له عین من أعیان الفقهاء فقال: کان علی لایحفظ القران! وهذا الشعبی قد نص علیه، فقلت: أو غیر هذا؟ فان الصحابة الذین هم أعلم بذلک من الشعبی قد شهدو له بحفظ القران، وهذا أبوعبد الرحمن عبد الله بن حبیب السلمی سید القراء من التابعین قرأ علیه، وله عنه حرف مجرد، وهو أحد الرواة عن عاصم بن بهدلة. قال: الشعبی أعرف به من غیره. فقلت: ان الشعبی لم یسمع منه، انما راه رؤیة، ثم ظهر میله الی أعدائه، طمعا فی الدنیا. فما زاده کل ماذکرته من ذلک الا تمادیا فی الباطل .
حاکم نیشابوری در مقدمه کتاب مذکور گفته است : ما امروز گرفتار نواصب هستیم، گرفتار حاکمانی هستیم که مردم برای اینکه به آنها نزدیک بشوند به اهلبیت بغض میورزند و اهلبیت را کوچک می شمارند و فضائل آنها را منکر میشوند . حاکم نیشابور ی ادامه می دهد: از خدا میخواهم اولاً بر پیامبر اکرم صلوات بفرستد و بعد شر این خوارج را دفع نماید و انسانهای خوبی را به جای اینها به عنوان امیر و مسئول شهرها قرار بدهد و بعد جریانی را نقل میکند، میگوید انگیزه تألیف این کتاب این است که سمیناری تشکیل شد و اعیان فقها و قضات و امنا و مسئولین شهر و بزرگان شرکت کرده بودند و آنجا سخن از امیرالمؤمنین به میان آمد شخصی برخاست و امیرالمؤمنین را تنقیص کرد و گفت امیرالمؤمنین(ع) حافظ قرآن نبوده است . من به او گفتم قراء قرآن به یک واسطه همه شاگردان علی بن ابیطالب(ع) هستند، چطور این حرف را میزنی؟ گفت که شعبی در کتاب خود میگوید.
گفتم: شعبی اصلاً در درس امیرالمؤمنین شرکت نکرده بود، تنها یکبار آمد و رفت، به خاطر دنیا به سمت دشمنان رفت. ولی آن فرد به سخنان من توجه نکرد، بعد فاطمه زهرا را تنقیص کرد .
من بار دیگر در دفاع از حضرت زهرا به او پاسخ دادم . سپس یکی از فقهای خوارج و نواصب آن شخص را تأیید کرد و گفت الآن تو اهل سنت هستی! یعنی ناصبیان ، نصب و نواصب و دشمنی با اهلبیت و تنقیص امیرالمؤمنین را تسنن نامگذاری کرده بودند .
حکام نیشابوری که سنی شافعی است نواصب را نفرین میکند و از خدا می خواهد که ریشه این نواصب را بکند و میگوید: انگیزه تألیف کتاب من همین بود، فضائل اهلبیت را بگویم که اگر اینها گوش شنوا داشته باشند، بشنوند و الا در دیگران تأثیر نگذارند.
* مصعب بن عبدالله در باب تولد مولانا علی علیهالسلام در کعبه شبههای وارد کرده است.این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه میلاد امیرالمؤمنین که در کعبه اتفاق افتاده، از مسلمات است و حاکم نیشابوری که از شخصیتهای بزرگ اهل سنت است در کتاب المستدرک علی الصحیحین جلد سوم چاپ دار الکتب العلمیه، صفحه 550، باب مناقب حکیم بن حزام، حدیث شماره 1642، مطلبی را از مصعب بن عبدالله نقل میکند که: «أخبرنا أبو بكر محمد بن أحمد بن بالويه ثنا إبراهيم بن إسحاق الحربي ثنا مصعب بن عبد الله: فذكر نسب حكيم بن حزام و زاد فيه و أمه فاختة بنت زهير بن أسد بن عبد العزى و كانت ولدت حكيما في الكعبة و هي حامل فضربها المخاض وهي جوف الكعبة فولدت فيها فحملت في نطع و غسل ما كان تحتها من الثياب عند حوض زمرم و لم يولد قبله و لا بعده في الكعبة أحد ؛ مصعب بن عبدالله ( از نسب شناسان معروف است) نسب «حکیم بن حزام» را ذکر کرده و سپس افزوده: مادرش فاخته بنت زهیر بن اسد بن عبدالعزی بود در کعبه حکیم را بدنیا آورد، او حامله بود، درد زایمان به سراغش آمد در حالی که در داخل کعبه بود، سپس در کعبه زایمان کرد، او در پارچه ای حمل شد و لباسهای که در زیر او انداخته شده بود در کنار حوض زمزم شسته شد و نه قبل و نه بعد از او در کعبه کسی به دنیا نیامده است».
اما حاکم به قسمت آخر سخن مصعب اعتراض میکند و میگوید: «قال الحاكم: و هم مصعب في الحرف الأخير فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة ؛ مصعب در آخر کلامش وهم کرده چرا که اخبار به صورت تواتر نقل شده که فاطمه بنت أسد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم الله و جهه و رضی الله عنه را در دل کعبه بدنیا آورد».
حاکم نیشابوری در اوایل قرن پنجم در سال 405 هجری فوت شده است و از نظر موقعیت علمی از نویسنده کتاب تعبیر به امام الحدیث میکنند. مصعب بن عبدالله از "آل زبیر" و متوفای 230 هجری است، دشمنی اینها با امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت(ع) بر کسی مخفی نیست. لذا بخاری از او چیزی نقل نمیکند.
شرححال او را در کتاب "سیر اعلام النبلاء" جلد 11 مطاله کنید، این آقا با اهلبیت(ع) مشکل داشت و سعی میکرد که فضائل اهلبیت(ع) را کمرنگ جلوه دهد و منکر شود. مصعب میگوید حکیم بن حزام در کعبه به دنیا آمده است؟! حکیم بن حزام چه کسی است؟ چقدر اعتبار دارد؟ در سال 230 فوتشده، این مطلب را از کجا نقل میکنید؟ چه کسی گفته حکیم در خانه خدا متولد شده است؟!
انگیزه امثال مصعب این است که تولد امیرالمؤمنین(ع) را تحتالشعاع قرار دهند، میگویند حکیم در کعبه به دنیا آمده و قبل و بعد از او کسی در کعبه متولد نشده است. حاکم نیشابوری میگوید که نویسنده اشتباه میکند و اخبار مربوطه متواتر است که امیرالمؤمنین(ع) در کعبه به دنیا آمده است.
«ابن صباغ مالکی» در کتاب "الفصول المهمة فی معرفة الائمة (علیهم السلام)" که از علمای اهل سنت و متوفای 855 هجری است؛ در صفحه 30 کتاب همین موضوع را متذکر میشود: «ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه و هی فضیلة خصّه الله بها إجلالا له واعلاء لمرتبته وإظهاراً لتکرمته».
حاکم میگوید بعد از علی(ع) کسی در کعبه به دنیا نیامده است، فصول هم میگوید قبل از علی(ع) هم کسی در کعبه به دنیا نیامده است، نتیجه این میشود که احدی در کعبه جز علی بن ابیطالب(ع) دنیا نیامده است.
دشمنان اهلبیت(ع) قصد دارند این مسئله را مخفی کنند، به تعبیر بنده شبیهسازی میکنند که این مسئله را کمرنگ جلوه دهند. برخی قلمبهدستان از آل زبیر، بنیامیه و خوارج بودند که از نظر خطی با هم مشکل داشتند اما یک هدف را دنبال میکردند. وضعیت امویین و عباسیان نیز مشخص بود که با اهلبیت(ع) مشکل دارند.
بنده سال گذشته به هند سفر کردم و در آنجا به یک نسخه از کتاب خطی حاکم نیشابوری دسترسی یافتم. حاکم در سال 405 میگوید: اخبار در تولد امیر در کعبه متواتر است.
این همان حاکمیت جریان نواصب و خوارج است. حاکمیت حکومتهایی است که با اهلبیت(ع) مشکل داشتهاند، این از ویژگیهای حضرت است. نواصب از طریق ماهوارهها شبهه میکنند که آنجا بت بوده است و تولد در کعبه شرافتی برای امیرالمؤمنین نیست، ولی نمیفهمند که قداست کعبه به واسطه حضور بتها از بین نمیرود. کعبه مقدس است و چند بت نجس که برای پدران آنها بوده، چیزی از قداست کعبه کم نمیکند، اما اینها این مطالب را نمیتوانند تحمل کنند.
*شبههای نیز در مورد ماجرای انگشتر بخشیدن مولا علی علیهالسلام به فرد فقیر وارد کردهاند.شبهه یاد شده را نیز پاسخ دهید.
مصعب تشکیک میکند که امیرالمؤمنین(ع) چطور در نماز انگشترش را به فقیر داده است، این با توجه و حضور قلب سازگار نیست؟!
اینها نمیفهمند که نماز عبادت است و صدقه و زکات دادن نیز عبادت است، پس مولانا علی(ع) از عبادت خارج نشد بلکه عبادت در عبادت انجام داد.
اهل سنت در روایتی نقل کردهاند که : پیامبر اکرم(ص) نماز ظهرش را دو رکعت خواند و سپس پشت به قبله تکیه داد و با اصحاب صبحت کرد. اصحاب پیامبر(ص) گفتند شما در رکعات نماز اشتباه کردید اما ایشان نپذیرفتند. سپس هنگام خروج از کعبه ، ذوالیدین به ایشان گفت اشتباه کردید، آن حضرت برگشت و نمازش را تکمیل کرد. یعنی با اینهمه فعل کثیر ،نه نماز پیامبر(ص) و نه نماز اصحاب بههمنخورده است. حال، شمایی که به دادن انگشتر در نماز اشکال میکنید و آن را فعل کثیر میدانید، درباره این مطلبی که بخاری آورده است چه میگویید؟!
*عجیب که چنین شبهات احمقانهای مطرح میکنند، در حالی که خلفای خودشان به جایگاه عظیمالشأن بزرگمرد تاریخ بشریت مولانا امیرالمومنین (ع) معترفتند.
بله، دقیقاً. روایتی را از خلیفه اول برای شما نقل میکنم، این روایت را خوارزمی در "مقتل الحسین" از خلیفه دوم نقل میکند. خلیفه دوم میگوید، از خلیفه اول شنیدم که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ الله خلق من نور وجه علی ملائکة يُسَبِّحُونَ وَ يُقَدِّسُونَ وَ يَكْتُبُونَ ثَوَابَ ذَلِكَ لِمُحِبِّيهِ وَ لِمُحِبِّي أَوْلَادِهِ ؛ خداوند ملائکه ای از نور صورت امیرالمؤمنین(ع) آفریده است که کارشان تسبیح و تقدیس است و ثواب اذکار تسبیح و تقدیس را در پرونده دوستداران علی بن ابیطالب و فرزندانشان ثبت میکنند»]4[.
عسقلانی نیز در لسان المیزان جلد 6 صفحه 77 حدیثی را از ابوبکر نقل میکند: «أیها النّاس علیکم بعلی بن أبی طالب فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم یقول: علی خیر من طلعت علیه الشّمس و غربت بعدی ؛ بر شما باد که از علی بن ابیطالب پیروی کنید، چرا که من از پیامبر(ص) شنیدم بعد از من بهترین انسانهایی که خورشید بر او میتابد و طلوع و غروب میکند، علی بن ابیطالب است».
جایگاه علی(ع) نزد پیامبر(ص) همانند جایگاه پیامبر(ص) نزد خداست. خود ابوبکر نقل میکند و شروع به تعریف میکند که من نمیتوانم بر تو پیشقدم شوم «ما أتقدم رجلاً سمعت رسول الله (صلی الله علیه وآله) یقول: علی منی کمنزلتی من ربی»]5[.
*عبور از صراط با اجازه امیر المومنین میسر است
عبو از پل صراط بدون مجوز امیرالمؤمنین ممکن نیست، محقق طبری در این باره نقل میکند که: روزی ابوبکر و علی بن ابیطالب(ع) در راهی باهم برخورد کردند. ابوبکر بر چهره علی بن ابیطالب(ع) لبخندی زد که مولانا(ع) فرمود چرا لبخند میزنی؟ ابوبکر گفت از پیامبر(ص) شنیدم «لا یجوز أحد الصّراط إلّا من کتب له علی الجواز ؛ کسی از پل صراط عبور نمیکند، مگر اینکه شما برایش مجوز نوشته باشی»]6[.
حرف آخر؟
اسلام محبت، اسلام مودّت، اسلام صمیمیت و اسلامی که دعوت به وحدت میکند؛ اسلامی است که علی(ع) بعد از رسول الله(ص) در رأس آن است و الا همین وضعی خواهد بود که در سوریه میبینید؛ البته این نممونه کوچکی است.
با احیای این مسائل و نشر این حقایق، بین اسلام رسول الله و اسلامی که داعش، النصره، آل سعود و وهابیت، یا اسلامی که از ماهوارههای لندن و آمریکا پخش میشود مرز بندی میگردد.
اسلام دعوت به برادرکشی نمیکند، اسلام دعوت به منفجر کردن مساجد نمیکند، اسلام دعوت به پاره کردن شکم زن باردار نمیکند. تولی و تبری جزء اعتقادات ما است اما شیوه اجرای آن چگونه است؟ ائمه(ع) ما همیشه به ما فرمودهاند تولی و تبری داشته باشید اما خودشان هم شیوه بارز عمل به تولی و تبری هستند.
پی نوشت:
]1[. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، جلد 2، صفحه 30.
]2[. شرح نهجالبلاغه؛ 2/ 297 و 20/ 221. ینابیع المودة؛ 1/ 172 و 200 و 253. المناقب خوارزمی؛ 129.
]3[. وسائل الشیعة، جلد 27، صفحه 93.
]4[. مقتل الحسین: 1/ 97.
]5[. ذخائر العقبی، صفحه ۶۴ به روایت از «الموافقه» ابن سمان// ریاض النضره، جلد ۲، صفحه ۱۰۶ و ۲۰۳// صواعق المحرقه، ابن حجر، صفحه ۱۰۶// توضیح الدلائل، سید احمدحسینی شیرازی شافعی، صفحه ۲۳۹ مخطوط کتابخانه ملی فارس// وسیله النجاه محمدمبین فرنگی هندی، صفحه ۱۳۴// وسیله المآل، احمد بن باکثیر حضرمی، صفحه ۱۱۳، نسخه عکسی از مخطوط ظاهریه شام// مناقب العشره، نقشبندی، صفحه ۱۲، مخطوط (ملحقات احقاق: ۱۷/۱۹۴)// روض الازهر، مولوی کاظمی مشهور به قلندر هندی، صفحه ۹۷// مناقب سیدنا علی، عینی، صفحه ۳۹// ارحج المطالب آمرتسری، صفحه ۴۶۸».
]6[. ذخائر العقبی، صفحه 71// ورواه فی الریاض، النضرة، جلد 3، صفحه 175 // وروی الشطر الأخیر کل من ابن حجر فی الصواعق المحرقة، صفحه 75 // الحدیث الأربعون، ومحمّد بن رستم فی تحفة المحبین بمناقب الخلفاء الراشدین، صفحه 197 // ورواه فی مفتاح النجاء، صفحه 73.